علی (ع) عاشقی مودب ، شاگرد و دستبوس رسول الله که خلاصه اش می شود دعای کمیل . اه علی جان ، وقتی دعای کمیل را می خوانیم شما را می بینیم با دستانی پینه بسنه از کار طاقت فرسای روزانه بر گلیم سجاده نسبت نشسته ای و سرگردان از طوفان جمال الهی ، در بحر تقکر ذات لا یزال خداوندی به هر سو می روی. چشمانم را می بندم و از چشم کمیل شما عالم را به نظاره می نشینم . الفاظ یک به یک از پیش چشمانم خرامان و زیبا عبور می کنند: رحمت ، وسعت ، قوتی که همه را مقهور و خاضع و ذلیل کرده است ،جبروت ، عزت ، عظمت ، ....و وقتی به این فراز می رسم عقل و فکر حیران شده طوفان زده  خود را تخته پاره ای در دریای اسمهای پرودگار می بینم که تمام عالم را فرا گرفته ، اسم های عالم گیر ، الکترون عزیز و مولکول و مواد و اجسام و زمین و کوه و اب و خاک و اسمان و کهکشان و راه شیری و عرش و عالم ماده و روح و و عالم برزخ وعالم قیامت و ....... یا نور و یا قدوس و خرد می شوم خالقا ببخش ، ببخشای که خطایی را که درید ستر و حجب و حیا را ، نازل کرد ناراحتی و بلا را ، عوض کرد نعمت را و پرنده نیز پا و صادق دعا را به زندانش غل و زنجیر کرد . اخ ای خالق من ، عزیز من ، مهربام ، عالم همه اسما شماست و به هر جا می نگرم شما را می بینم ، همه اسما الله ، همه ذکر است از خالق ، همه یادی است از معبود توانا ، همه شمایید و شما همه، و دیگر متوقف می شوم ، بحر کمیل علی را طلب می کند

نفس کم می اورم ، سینه ام  تنگ می شود چشمانم را می گشایم و فریاد بر می اورم یا رب یا رب یا رب