ذٰلِکَ‌ بِأَنَ‌ اللَّهَ‌ هُوَ الْحَقُ‌ وَ أَنَّهُ‌ یُحْیِی‌ الْمَوْتَى‌ وَ أَنَّهُ‌ عَلَى‌ کُلِ‌ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ

و این شد سراغاز مطالبم که انسان با وجود بزرگیش ، از  هر سلول سازنده اش  تا هر انچه را که انجام میدهد و عالم باتمام عظمتش از عظیمترین کهکشانش در اقصی نقاط عالم تا الکترون که به دور هسته ای در حال انجام وظیفه است ، همه و همه در حال انجام وظیفه ایم .

ان کوچوله ریزه میزه ، عمل به فرمان الهی و قانون الهی  و دستور الهی را در عبادتی خالصانه و در حال رکوع و سجود ، با چرخش خود و دوستانش  ، من ، تو ، او ، سنگ ، اجر ، اسفالت خیابان ،زمین و عالم ماده را می سازد .

اری الکترون عزیز فعالیت تو از سر تسلیم و قرب الهی و تلاشت برای رضای ان ذات لایزال ، از همت من برای حرکت به سوی پروردگارم ، خیلی خیلی خلی جلوتر است که شما در الکترون بودنت ، اجسام را ساختید و ما در انسان بودمان هنوز در حال درجا زدنیم . 

اعمال و افعال حاج حسین ( بابای عزیزم ) در دید مردم شاید احمقانه و خود پسندانه و ریا کارانه نشان می داد ولی الان که به ان می نگرم ان را جلوه ای از قرب الهی می بینم و می بینم که بابا خدا را می دید و خود را نمی دید و شد ((خودا))

- خانم پاشو نمازت را بخوان

- باشه هنوز وقت هست

- بابا بلند شو این همه کار را که ما انجام می دهیم برای نماز است

- بذار این گوشت خورد کنم مگه نمی بینی چاقو گذاشتم بین پاهام و گوشت خورد می کنم (مامان دسته چاقو را بین پاهایش گذاشته بود  و گوشتها را می گرفت و با دو دست ، گوشتها را با تیغه چاقو خورد می کرد)

بابا امد دید مامان بلند نمیشود  نگاهی از روی عصبانیت کرد و امد دسته چاقو را که بین پاهای مان بود بگیره تا ماماندست از کار بکشه و بره نمازش را بخونه که دستش سر خورد و تیغه چاقو برید دست پدر را و بریدن دسن یک طرف و بیمارستان و بخیه و سایر موراد یک طرف 

اری الکترون عزیز ، تو و تمام دوستانت به من یاد دادی عمل در قرب الهی را ، برای خدا و به فرمان خدا کار کردن را ، که هیچ چیز این دنیا کوچک نسیت در فعلی که برای خدا صورت می گیرد و هیچ چیز در این دنیا ارزش ندارد مگر برای خدا و به فرمان خدا کار کردن که این عمل به فرمان الهی خود سازنده است که تو با چرخ گردت ، عالمی را می سازی و ما حتی نتوانیم به فرمان پروردگارمان باشیم