یه مقداری که بازی کردم را ه افتادم با آقای محمدی رفتم بیرون از ساختمان دژبان. بابا داشت با تلفن صحبت می کرد تو محوطه گوسفند داشتند . سربازها همگی تقریبا آماده بودند . رفتم سمت دفتر پدرم می گفت :آقای قطب زاده کی می آید ؟ باشه آماده می شویم... باشه مسلح مِاییم... این جنگی که بین عرب و عجم راه انداختند آخر و عاقبت نداره کاره عراقه...... باشه آماده باشیم ..... یاعلی خداحافظ....

-          به به آقازاده، افشین گشنه نیستی

-          چرا

-          الان غذا می آورند.

بابا سرکار علوی را صدا کرد. یک نفر با لباس سبز رنگ آمد تو و احترام نظامی گذاشت و گفت :

-          جانم جناب نصیری

-          آقا غذا آوردند

-          بله قربان

-          خب باشه میام

بابا بلند شد دست منو گرفت و با هم رفتیم بیرون اتاق . توراهرو سربازها احترام می گذاشتند و یک لبخدی به من می زدند منم جوابشان را با لبخندی می دادم . رفتیم سمت آشپزخانه پسر عاشق غذای توی دیگ دژبان بودم . برنجاش خمیر و گندله ای می شد عجب مزه ای می داد  سرباز های سر دیگ تا بابا را دیدند بلند شدند احترامی گذاشتند و یکی شان گفت

-          جانم جناب نصیری

-          غذای منو تقسیم کن یه مقداری برای این بچه بریز توی یک ظرف بقیه سهم منو هم تو یک بشقاب بده بیار اتاقم

-          چشم جناب نصیری

به زور قد بلندی کردم تو دیگ دیدم بابا دمش گرم برنج بود با ...با.... آن طرفتر نگاه کردم چیزی ندیدم بو کشیدم به به قرمه سبزی گفتم

-          بابا از آن قلمبه ها هم برام بذار

-          باشه . حسنی یه ذره از ته دیگشم برامان بذار همدانی جماعت ته دیگ خوره

-          چشم جناب نصیری

-          جناب نصیری یه عرضی داشتم

-          بفرما

-          من امروز یک مقداری حالم خوب نیست فردا از ورزش ما را معاف کنید.

-          عزیرم ورزش خوبت می کنه ، فردا صبح حتما باید بیای چنان حالت را سرجا می آرم که اصلا وقت نکنه نا مساعد بشه

-          دیدی گل شد سرت حسنی گفتم به جناب نصیری نگو من همشهریمانه میشناسم از هرچی بگذره از ورزش هرگز

-          خودته لوس نکن عباسی فردا نوبت دراز نشست و دو صحرایی ببینمم چه می کنی

حسنی خندش گرفت با کف دست زد تو کله عباسی گفت:

-          ببین عزیزم حالت جا می آید حسابی

بعد در گوش عباسی یه چیزی گفت که عباسی یه نگاهی از روی عصبانیت به حسنی کرد و با چشم براش خط و نشان کشید .